بیست و پنجمین ماهگرد
عزیزم بیست و پنجمین ماهگردت مبارک باشه بالاخره تولدت رو تو شب نیمه شعبان گرفتم از صبح بردمت گذاشتمت خونه خاله تا عصر خونه نیامدی و مامان شما رو ندید چون اگه خونه بودی اجازه نمیدادی مامان به کاراش برسه خونه رو با کمک خاله مژگان(دختر خاله مهربونم)و دختر گلش فاطمه جون تزیین کردیم کلی به خاله زحمت دادیم از ساعت 10 تا 5 بعد از ظهر طول کشید امیدوارم یه روز بتونم محبتاشو جبران کنم عصر شما با مامان جون و خاله اینا اومدی خونه و کلی ذوق کردی میگفتی تولد مبارکه منه اما در طول جشن اصلا دختر خوبی نبودی فقط گریه و از بغل من پایین نمی امدی خستگی تو تن مامان موند قبلش میگفتم الان کلی بهت خوش میگذره ولی کلافه کردی مامان رو ولی با تمام اذیتا خدا رو شکر همه چیز خوب شد تم تولدت رو هم هلو کیتی انتخاب کردم چون شما دوستش داری واسه شام هم مرغ بلغاری،سمبوسه،سالاد ماکارونی و کالباس که با گوچه و خیار شور زدم به سیخای چوبی با دو نوع ژله درست کردم رقص نور هم برات گرفتم چون شما خیلی دوست داشتی ولی اون شب فقط گریه امیدوارم وقتی بزرگتر شدی و فیلم تولدت رو دیدی دوستش داشته باشی مامان تمام سعیش رو کرد تا دخترشو خوشحال کنه
اما جونم برات از کارای جدیدت بگه حرف زدنت که عالی گاهی اوقات اینقدر صحبت میکنی که مامان دیونه میشه یه مقداری زورگو هم هستی وقتی یه چیزی میخوای با قیافه خیلی جدی مثلا میگی:میگم در کمد و باز کن میگم باز کن
شمارش اعداد:یک دو سه چار پنج و شش رو میگی پیش هفت نه ده دوازده سیزده
با بچه ها خیلی خوب بازی میکنی کلمه سیب و نان هم به مهارتهای خوندنت اضافه شده و میتونی بخونیشون
شعر حفظ کردناتم همچنان ادامه داره و شعرای قبلی رو هم که حفظشون بودی رو دیگه کامل و بدونن همراهی مامان میخونیشون
پروسه از پوشک گرفتن هم با موفقیت در حال انجامه دیگه خبر میکنی هر موقع جیش داشته باشی فقط وقتی جایی میخوایم بریم مهمانی پوشکت میکنم اونم فقط به خاطر اینکه صندلیت همراهمون نیست و ترس از اینکه مبادا خونه مردم رو.....
از وقتی از شیر گرفتمت شبا خیای از خواب بیدار میشی تازگی ها هم باید بغلت کنم میگی مامان سارا بغلم کن پاشو راه برو بعد دوبار میگی میخوام رو پات بخوابم کلا نمیزاری مامان بخوابه خدا کنه زود این مشکل حل بشه و شما شبا راحت بخوابی نمیدونم چرا بیدار میشی
چند روز پیش خونه مامان جون شما میخواستی گوشی آیفون رو برداری من نبردمت یه مرتبه گفتی یه لحظه بردارمش از تعجب همه به هم نگاه کردیم
وقتی هم یه آهنگ رو دوست نداری میگی این رو نمیحوام از این خوشم نمیاد
وقتی هم که یه چیزی میخوای بهت نمیدم چون خطر داره میگی ارم ارم ارم (قهرم)بعد پشتتو میکنی به ما هر چی هم صدات کنیم جواب نمیدی
هر کار اشتباهی هم که انجام میدی زود میگی ببخشید طوری نیست اشکال نداره
میگی من شما رو خیلی دوست دارم الهی که مامان فدات بشه ما هم شما رو خلی خیلی دوست داریم
وقتی مامان میره سراغ لوازم آرایشی شما میگی وقتی بزرگ شده به من میدی
عاشق برنامه عمو فیتیله هستی هر هفته برات ضبط میکنم کل هفته فقط عمو فتیله تو خونه ما تلویزیون پخش میکنه بعضی اوقات واقعا خسته میشم اینقدر عمو فیتیله نگاه میکنم ولی چه کنم فعلا فرزند سالاری تو خونه حاکمه
این عکسا رو روز بعد ازت گرفتم