بیست و سومین ماهگردت مبارک عزیز دلم
روزا یکی پس از دیگری سپری میشن و شما هر روز بزرگتر و خانوم تر میشی دیگه تمام وقت مامان رو مال خودت کردی شبا از خستگی دیر دیرم میشه که خواب بری اما شما یه عادت خیلی بد پیدا کردی توی ایام عید اونم اینه که متاسفانه شبا تا ساعت 1 بیداری ولی خوب وقتی مامانی به صورت معصومانه دخترش که نگاه میکنه خستگی هاش یادش میره
الان چند روزی که دارم عادتت میدم در طول روز فقط یک مرتبه بهت می می میدم چون دیگه تصمیم دارم به زودی با می می خوردن به قول خودت خداحافظی کنی بهت میگم آنوشا مامان اگه می می نخوری برات جایزه میخرم و وقتی یه چیز به عنوان جایزه برات میخرم شما میگی می مین نخوردم مامان سارا جایزه خریده چند روز پیشا از صبح بهت می می نداده بودم تا ظهر وقت خواب داشتی می می میخوردی بهت گفتم دیگه بسه رو کردی به بابا در حال گریه کردن گفتی می می نمیده میگه دیگه بسه
دیگه شعر را رو کامل حفظ میکنی و برای خودت میخونی دیگه نیازی نیست که من همراهیت کنم شعرای تازه ای که یاد گرفتی:
یه روز آقا خرگوشه:
با هم که میخونیم
مامان:یه روز آقا ,شما:خردوشه
مامان:رسید به, شما:بچته موشه
مامان:موشه پرید تو ,شما:اوراخ
مامان:خرگوشه گفت, شما:آخ
مامان:وایسا وایسا, شما:آرت دارم
مامان:من خرگوش, شما:بی آذارم آریت ندارم
شعر آهویی دارم خوشگله:
خودت میخونی:
آهویی دارم اوشگله ارا کرده ز دستم
دوریش (برایم موشکله رو فاکتور میگیری)مشکله
آشکی اونو میبستم
آی ته کنم وای ته کنم
شعر لالایی :
مامان:لالای ,شما:میخونم
مامان:روتو ,شما:میپوشونم
مامان:بی ترس و ,شما:اضطراب
مامان:با من بگیر ,شما:بخواب
مامان:آدم بدون ,شما:روح
مامان:میمونه روی ,شما:آب
مامان:عادت کن هر, شما:شبو
مامان:با من بگیر, شما:بخواب
پلیس مهربون:
مامان:اونی که شبا ,شما:بیداره
مامان:لباس ,شما:آبی دار
مامان:مواظبه ,شما:اهر ماست
مامان:,مواظبه ,شما:اونه است(هاست) پلیس اهربونه(مهربونه)
مهد کودک:
مامان:میخوام برم جایی که ,شما:مهد کودک اسمشه
شما:بر ما بچه ها ,بهتر از اون ,شما:نمیشه
از شکل های هندسی هم دایره , مثلث و مربع رو بلدی
کلمه های مامان,بابا,پا,دست,گوش,توپو آنوشا رو میتونی بخونی دختر باهوش مامان وقتی که ازت میپرسم و جواب میدی میگی دست و هورااااا
وقتی بهت غذا میدم و دیگه سیر میشی میگی بسه دیگه سیر شدم الان خوردم
وقتی هم خوابت نمیاد میگه خواب نمیاد دیگه ایش
شریک خوراکیهات همچنان بابا جیه وقتی میخوام هندونه بیارم بدو بدو میری سراغ کشو قاشق چنگالا دو تا چنگال بر میداری میگی برا باباجی ببرم منم برای خودم بر میدارم میارم میگم پس مامان چی میگی خودت داری
یاد گرفتی وقتی جیش داری میگی مامان سارا بدو جیش دارم ولی توی پوشکت جیش میکنی بعدش میگی زودتر یاد بگیر مامانی راحت بشه چون دیگه خیلی سنگین شدی و مچ های مامانی تحمل وزنتو نداره