اولین چهارشنبه سوری
این مراسم ویژه در شب چهارشنبه صورت می گرفت .در گوشه و کنار بچه ها و
بزرگتـر ها آتش روشن می کردند و زن و مرد و پیـر و جوان گرد هم جمع می شدنـد و
بوته ها را آتش می زدند. در این هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روی آتش می
پریدند، به این اعتقاد که ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود دور کنند و
سرخی و شادی در خود بوجود آورند.و در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خواندند:
زردی من از تو ، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، بده مراد بنده
در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی « سور »به معنای جشن و مهمانی سرخ
آمده است .
به همین خاطر ما هم رفتیم خونه بابا جون,بابایی و بابا جون رفتن آتیش درست کردن و همگی از روی آتیش پریدیم خاله سوزان,عموحکمت و روژان جون با دایی سامان و زن دایی هانیه و آنیسا جون هم بودن و شما کلی باهاشون بازی کردی.امسال چون چهارشنبه سوری مصادف شده بود با شب عید مامان جون هم سبزی پلو با ماهی درست کرده بود و همگی دور هم خوردیم دستت درد نکنه مامان جون خیلی خوشمزه شده بود.
چهارشنبه سوری سال قبل من هفتمین ماه بارداریمو پشت سر میگذاشتم و وقتی که بابایی دستمو میگرفت تا از روی آتیش بپرم مامانجون کلی جوش میزد زمان چه زود میگذره.
پی نوشت:به دلیل اینکه خاله سوزان ازم عکس میگرفت به محض اینکه عکسا به دستمون برسن آپلودشون میکنه مامانم