بیست و دو ماهگیت مبارک آنوشا خانوم
بیست و دو ماهگیت که همراه با دومین بهار زندگیته مبارکت باشه دختر نازنینم این دومین سالی بود ما یه خانواده سه تایی سر سفره هفت سین نشستیم لحظه تحویل سال برات اول از همه آرزوی سلامتی و بعد از خدا خواستم که بهترین ها رو به فرشته کوچولوی ما عیدی بده
و اما جونم برات از شیرین زبونیات و کارات بگم که...
شعر من دخترم به حفظیاتت اضافه شده:
شما میگی: من دخترم من دخترم مامان میگه: روبان دارم
شما میگی:روی سرم , مامان میگه:موهام بلند و
شما میگی:اوجله(خوشگله),مامان میگه:چشام به رنگه
شما میگی:عسله,مامان میگه:عروسکم
شما میگی:دل(گل)پری,مامان میگه:لوپاش قرمزو
شما میگی:توپولیییییی بعدشم دست میزنی و میگی هورا هورا
شعر اتل متل توتوله:
مامان میگه:اتل متل,شما میگی:توتوله
مامان میگه:گاو حسن چه ,شما میگی:جوره
مامان میگه:نه شیر داره نه,شما میگی:استون
مامان میگه:گاوشو بردن,شما میگی:هندسون
مامان میگه:یه زن کردی,شما میگی:بسون
مامان میگه:اسمشو بذار,شما میگی:انقوضی
مامان میگه:ها چین و واچین یه پاتو ,شما میگه:ارچین
مامان:از درخت بالا ,شما :نرو
مامان:جورابات,شما:پاره میشه
مامان:به مامان,شما:دوته(گفته) میشه
مامان:کتکا,شما:اورده میشه
گاهی اوقات با حرفات همه رو متعجب میکنی:
چند روز پیشا میخواستیم بریم بیرون شما داشتی میمی میخوردی بهت گفتم مامانی پاشو مامان بره شلوارشو بپوشه بریم بیرون شما گفتی بپوش عزیزم اوشگلم زشته بپوش
ظهر کنار بابا خوابیده بودی یه مرتبه به بابایی گفتی بزرگ شدی مرد شدی
چند وقت پیشا عمو محسن اینا پیشمون بودن زن عمو مریم ازت پرسید با روژانی خاله بازی میکنی شما گفتی بله بعد خاله مریم ازت پرسید چطوری بازی میکنی شما گفتی الکی
امسال خونه تکونی کردیم من و بابایی ولی چه فایده شما رو میبردیم میذاشتیم پیش مامان جون دستش درد نکنه همیشه ما کلی زحمتش میدیم بهش بعد با بابایی تند تند تمیز میکردیم شما که میومدی خونه دوباره همه جا رو به هم میریختی وروجک شیطوننننننننن
آنوشا در حال کتاب خوندن
آنوشا سر سفره هفت سین 1393
عکسای سفره هفت سین رو گذاشتم تو ادامه مطلب
اینم سفره هفت سیمن امسال که سنتی انداختم