آنوشاآنوشا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

دخترم آنوشا

بی احتیاطی مامان کار دستش داد

سلام دوست جونیا دلم واسه همتون تنگ شده بود آخه مامانم شاهکاری زد اساسی به همیت دلیل یه مدت نبودم پنج شنبه ما مهمون داشتیم به همین دلیل مامانی میخواست زود غذای منو بده بره به کاراش برسه همینطوری که داشت غذای منو با غذا ساز پوره میکرد فکر میکرد که کدوم کارا رو اول انجام بده.... خلاصه وقتی اومد غذا هایی رو که توی دستگاه پوره کن مونده بود با انگشتش بیاره بیرون چشمتون روز بد نبینه دستش رفت روی دکمه دستگاه و از اونجایی که یادش رفته بود دستگاه رو خاموش کنه اون روشن شد بند اول انگشت مامانم رو له کرد            بابایی هم سریع مامان رو برد بیمارستان عمو محسن هم دستش درد نکنه دست مامانم رو فوری بخیه زد اما از اونجایی که دست مامان خیلی اوضاش خراب ب...
24 اسفند 1391

دل نوشته

دختر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پدرته                                     دختر که باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته دختر که باشی میدونیمردانه ترین دستی که میتونی تو دستت بگیری و دیگه از هیچی نترسی دستای گرم و مهربون پدرته دختر که باشی میدونی همه ی دنیا پدرته دختر که باشی هر کجای دنیا هم که باشی چه باشه و چه نباشه                                                قویترین فرشته ی نگهبان پدرته                                  دوست دارم بابایی                                      ...
8 اسفند 1391

به به

شیرین زبونم از دیشب یه مرتبه شروع کردی به گفتن به به الهی مامان قربون به به گفتنت بره خیلی بابایی شدی همش خودتو واسش لوس میکنی وقتی میاد خونه و میره توی اتاق تا لباساشو در بیاره شما خودتو خم میکنی سمت اتاق و صداش میزنی میگی هه هه یا با  با منم کلی حسودیم میشه  یه نگاه میکنم به لبخندای شما برای بابا یه نگاه هم به بابا که داره از ذوق میمیره      کاری نمیشه کرد دیگه                 بیچاره بابا جرات بغل کردن هیچ بچه ای رو نداره آخه شما گریه میکنی و به اون بچه غر میزنی تا از بغل بابا پایین نیاد این ماجرا ادامه داره                                                   ...
8 اسفند 1391

9 ماهگیت مبارک دختر گلم

فرشته کوچولوی من حالا دیگه نهمین  ماه زندگیت رو پشت سر گذاشتی نه ماه مادر بودن ,نه ماه با هم بودن. خدا رو سپاس بخاطر داشتنت,بخاطر حس خوب مادر بودن روز به روز شیرین تر میشی دخملی الان دیگه 8 تا مروارید کوچولو توی دهنت داری شبا وقتی میخوام مسواکشون بزنم شما دوست داری و میخندی, میتونی کامل بشینی,کله میزنی مخصوصا با بچه ها سرتو میبری جلو تا اونا هم پیشونیشونو بزنن به پیشونی شما,دالی میکنی مخصوصا وقتی یکی عینک آفتابی میزنه ظهر اگه بریم بیرون نمیزاری بابایی رانندگی کنه همش میخوای باهاش دالی کنی چون عینک زده,یه کار بدم انجام میدی مامان همش روی زمین دنبال یه چیزی میگردی که بکنی توی دهنت امان از دست شما وروجک آخه مریض میشی مامان این کار نکن لطفا,علاق...
7 اسفند 1391

happy valentines day!

تو مرا مي فهمي من تو را مي خواهم و همين ساده ترين قصه يك انسان است ،                                                تو مرا مي خواني من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم و تو هم مي داني تا ابد در دل من مي ماني. ...
30 بهمن 1391